از بازانتشار فتوای آیت الله خامنه ای تا تحلیل های سیاسی ای که راه به جایی نمی برد »»» پیچیدگی های جمهوری اسلامی و کاکاعابدین های سرزمین من

این متن پیشتر در تهران ری وی یو منتشر شده است.

بیش از یک سال است که جمهوری اسلامی با بحران های بزرگی دست و پنجه نرم می کند که پیش از این به نظر می رسید بروز هر کدامشان به تنهایی ساختار سیاسی را به نرمش، پاسخگویی و تغییر وامی دارد. ناآرامی های خیابانی در 7 روز متوالی دهه پایانی خرداد 1388 و ادامه پراکنده آن تا روز عاشورا، حادثه کوی دانشگاه و انتشار ویدئو آن پس از چند ماه، انتشار اخبار و مستنداتی از تجاوز، شکنجه و قتل در زندان ها، بحران های جاری، تحریم اقتصادی، بروز تنش های بزرگ میان نهاد مرجعیت شیعی و نظام سیاسی، تنش در روابط خارجی، اختلافات جدی و پرحاشیه ارکان سیاسی نظیر اختلاف های میان مجلس، دولت، مجمع تشخیص مصلحت نظام و ... ، اتهام فساد مالی به دولت و نزدیکان آن از سوی مراجع رسمی،شکاف میان جریان اصول گرایی، تکثیر رسانه های منتقد در فضای مجازی، بزرگ شدن جامعه مخالفان ایرانی خارج کشور، رشد نرخ تورم و بیکاری، تعطیلی کارخانه ها و اعتصاب های کارگری، اعتصاب بازار، شکست طرح های تجاری،اقتصادی وصنعتی دولت و ... تنها سرفصل های مجموعه ای عدیده از مشکلات اجتماعی و سیاسی است که گریبان جمهوری اسلامی را گرفته است. اما نه هر کدام به تنهایی و نه حتی هم افزایی این بحران ها در یک سال گذشته باعث نشده جمهوری اسلامی قدمی از مواضع سیاسی خود عقب نشینی کند یا نرمشی در برابر منتقدان خود نشان دهد. حتی در تمام این یک سال خصلت تهاجمی خود را حفظ کرده با بازداشت های بیشتر، تعقیب، شکنجه و تهدید مخالفان، پلیسی کردن جامعه، اجرای احکام اعدام و حبس های ناعادلانه مخالفان و افزایش فشارهای اجتماعی چنان رفتار می کند که گویی در بالاترین سطح مشروعیت سیاسی قرار دارد و هراسی از بروز بحران های تازه به خود راه نمی دهد. در عرصه بین المللی همچنان ماجراجویانه وارد می شود و سرکوب خشونت بار منتقدان را فتح الفتوح و نشانه عدالت و رافت اسلامی قلمداد می کند.

تا همین جا موضوع پیچیده و غیرقابل درک است اما وقتی در یک اقدام برنامه ریزی شده تشکیلات حامی رهبر جمهوری اسلامی تبلیغات وسیعی را برای منزه سازی او آغاز می کند و در ادامه به شیوه ای غالیانه او را صاحب کرامات عدیده معرفی می کند(1) تا سرانجام محمود احمدی نژاد در فضای تبلیغی از پیش آماده در جمع نمایندگان آیت الله خامنه ای در دانشگاه ها مدعی نظام تک حزبی با عنوان «حزب ولایت» شود(2) و در مدت کوتاهی پس از آن آیت الله خامنه ای در فتوایی باز منتشر شده حکومت خود را شعبه ای از حکومت پیامبر اسلام و اطاعت از خود را برای مسلمانان دنیا واجب شرعی اعلام می کند،(3) موضوع حتی پیچیده تر و فهمش دشوارتر می شود. اما کمتر کسی به این برنامه هماهنگ توجه می کند و حتی به خود زحمت نمی دهد تا ببیند که پیش تر و بسیار پیش تر آیت الله خامنه ای ده ها فتوای متناظر با آن و حتی آمرانه تر از آن صادر کرده بود و بازانتشار این فتوا در چنین شرایطی معانی دیگری خواهد داشت.(4) این فتواها در پایگاه های اطلاع رسانی آیت الله خامنه ای وجود دارد اما تحلیل گران منتقد با طرح و بزرگ نمایی موضوع انحرافی حذف این فتوا از صفحه برخی سایت های خبری جمهوری اسلامی به بیراهه می روند و از تحلیل همزمانی بازانتشار این فتوا و زمینه سازی هایی که به آن اشاره شد و نیز انتشار این فتوا درست سه روز پس از انتشار متن دفاعیه زندانیانی چون عیسی سحر خیز(5) و احمد قابل(6) و نامه محسن کدیور به هاشمی رفسنجانی(7) که در آن رهبر جمهوری اسلامی به خطاهای بزرگی متهم شده است، غفلت می کنند و نمی توانند شناخت درستی از اتفاقی در حال وقوع را به جامعه مخاطبان خود ارائه کنند.

اتفاقات 10 روز گذشته که واکنش های بسیاری را در میان منتقدان اسم و رسم دار جمهوری اسلامی و حتی همبستگان حاکمیت برانگیخته است کلافی است که از دوسر پیچیده است و برای واکاوی آن باید به دو گره در دو سر کلاف را گشود. یکی آنکه چرا این داعیه های جنجال برانگیز در شرایطی طرح می شود که جمهوری اسلامی در متزلزل ترین موقعیت خود طی 30 سال گذشته ایستاده است و در داخل و خارج با مسائل بزرگی دست به گریبان است؟ دیگر آنکه چه فرایند پنهانی در حال انجام است که ورودی های آن با ارتباطی معنا دار نسبت به هم رخ نموده اند؟

امام تراشی از رهبری که مردم علیه او در خیابان تند ترین شعارها را سر داده اند - شعار هایی که تا پیش از این تنها علیه شاه سابق و دشمنان خارجی جمهوری اسلامی فریاد شده بود- داعیه نظام تک حزبی و فتوای اخیر آیت الله خامنه ای که بازانتشار این سخن آیت الله خمینی است که «اصلاً ‌از ولايت فقيه سر درنمي‌آورند ‌که اصلاً چه هست، در عين حالي ‌که سر درنمي‌آورند، مي‌نشينند مي‌گويند اگر بنا باشد ‌که ولايت فقيه بشود ديکتاتوري مي‌شود، کذا مي‌شود! مگر امير المؤمنين (َع) ـ ‌که ولي امور ‌مردم بود ـ ديکتاتور بود؟ مگر خود پيغمبر ‌(ص) که ولايت داشت ديکتاتور بود؟ مگر بگويند ولايت براي پيغمبر (ص) ‌هم نيست؛ پيغمبر (ص) ‌هم مثل ساير ‌مردم! و ‌از اينها بعيد نيست ‌اين را بگويند. لکن جرأت نمي‌کنند بگويند.».(8) این سه و دفاعیه های انتقادی دو مخالف دربند و نامه محسن کدیور ورودی های پی در پی فرایندی است که کسی از آن حرف نمی زند و اتاق های فکر منتقدان و مخالفان، خروجی احتمالی آن را پیش بینی نمی کنند.به سابقه آن بی توجه اند و لابد طبق معمول آنها را سخنانی از سر بی خردی و نداشتن بینش سیاسی می پندارند. حال آنکه همین بی خردی ها توانسته تا کنون در برابر موج بزرگ تهدید ها دوام خود را حفظ کند. در چنین شرایطی تحلیل گران ما تنها متن هایی احساسی و هیجانی منتشر می کنند در حد آنکه به مقایسه حزب ولایت و حزب رستاخیز و مشابه سازی های سطحی و نتیجه گیری های سطحی تر بپردازند، پیش بینی کنند که سرانجام آیت الله خامنه ای خود را امام یا خدا خواهد نامید و مجموعه اظهارات او و طیف وابسته اش از روایت «هاله نور محموداحمدی نژاد» تا «رهبر دکه دار ولایت رسول الله» را با توسل به تئوری های اختلال روانی توضیح بدهند و در واقع موضوع را به عامیانه ترین سطح تقلیل دهند. یا به بیان کلیاتی بپردازند که مفهوم همه آنها این است که حاکمیت دروغ گوست و تجربه تاریخی نشان داده است همه تمامیت خواهان و دیکتاتورمآبان محکوم به نابودی هستند.(9)

مایه تاسف اینجاست در حالیکه بزرگترین نظریه پردازان سیاسی و اجتماعی ،به زعم ما، در جبهه منتقدان و مخالفان حکومت قرار دارند اما تحلیلی از محتوای آنچه در آزمایشگاه های سیاسی جمهوری اسلامی در حال تولید است، ارائه نمی شود. تحلیلی که بتواند پیش از انفجار بمب تبلیغاتی جموری اسلامی مشت بسته حاکمیت را بگشاید و رهیافتی برای تداوم مبارزه ارائه کند. به این ترتیب است که ما کم کم به مخالفان سرخورده حاکمیتی تبدیل می شویم که کسی نتوانست رویه های آن را کنار بزند و واقعیت را در لایه های عمیق آن ببیند و بازنماید.

طرفه آنکه تحلیل هایی هم که مبتنی بر این همانی هستند و با مقایسه تاریخی شرایط و حوادث انقلاب 1357 و جریان اعتراضی امروز ارائه شده اند، همه مشتی تحلیل عافیت طلبانه بوده اند که گذشت یک سال از آغاز جریان اعتراضی غلط بودن آنها را نشان داده است.

حکایت تحلیل گران مقابل حاکمیت حکایت کاکا عابدین، کدخدای روستای قاسم آباد است که میرزاده عشقی نود سال پیش ماجرایش را روایت کرده است.(10) این کدخداهای ساده گیر نمی توانند فرایند قلب موقعیت و اقتدار آیت الله خامنه ای و تبدیل او به جانشین مستقیم پیامبر اسلام و فرایند تبدیل شدن محمود احمدی نژاد به «سید محمود»(11) و انگیزه های دروغ گویی بی حد و حصر حاکمیت امروز را توضیح دهند. آنها در نهایت این رفتار را تنها یک بداخلاقی سیاسی عنوان می کنند و از سیاست نهفته در پس این دروغ های به ظاهر کودکانه در می گذرند. بی آنکه آخر داستان میرزاده را به یاد آورند که «گر بخواهد آدمی پی گم کند/ پای های خویشتن را سم کند». حکایت واماندگی کاکاعابدین های ما در برابر این فرایند تغییر نشانه ها و پیچیدگی های بسیار جمهوری اسلامی را میرزاده در این دو بیت به ایجاز آورده است :« زد دودستی بر سر آخر عابدین/ وز تعجب بانگ بر زد اینچنین:/ چنگ چنگ یاسی و پا پای خر/ من که از این کار ، سر نارم بدر»

به نظر می رسد به دلیل ناتوانی تحلیل گران در جبهه مخالفان پس از یک دوره کوتاه در هدایت اعتراضات خیابانی ابتکار عمل در مدیریت بحران به دست جمهوری اسلامی افتاده است. این بحران تنها بحران جمهوری اسلامی نیست بلکه ما نیز در میانه این بحرانیم و هزینه های این بحران برای مردمی که خواستار تغییرند، به شدت بالا رفته است. در همین حال هراس از ندانم کاری های انقلاب 57 کاکاعابدین های ما را به جای تحلیل منطقی و پیش برنده شرایط موجود، درگیر دعوا بر سر نوع حکومت آینده کرده است. دعوایی که ضروری است اما با این نمود، افتادنی است از آن سر بام در حالیکه نظام موجود همچنان مستقر و در تدارک برداشتن گام های بلند عبور از بحران است.

کاکاعابدین ها تنها امیدشان را در عبور حاکمیت از آستانه تحمل مردمی بسته اند که داوطلبانه ماه ها در صحنه مبارزه حضور داشته، بی آنکه به سلاح رهیافتی مجهز باشند। رهیافتی که باید از دل پیش بینی ها و تحلیل های رهبران فکری استخراج می شد। تاریخ بی گمان ما را قضاوت خواهد کرد. این بار اما همچون کودتای 32 گناه شکست را به پای ما مردم نخواهد نوشت.

پانویس:


این لینک را نگاه کنید.
+
1- برای مطالعه بیشتر این جریان، 2-

3- +

4- + و +

5- متن کامل دفاعیه عیسی سحرخیز
روایت احمد قابل از آنچه در دادگاهش گذشت
متن کامل نامه محسن کدیور به هاشمی رفسنجانی
6- 7- 8- صحیفه نور، ج ۱۰ ،ص ۴۱۱

9- به عنوان چند نمونه نگاه کنید به + و + و +

10- کلیات میرزاده عشقی، به کوشش سید‌ هادی حائری، تهران، جاویدان، 1373، صص 550 ـ 556 این حکایت را همچنین می‌توانید اینجا بخوانید.
+
11-


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر