نگاهی به تلاش هواداران آیت‌الله خامنه‌ای برای بازسازی چهره او پس از انتخابات »» غالیان* نو در راه ساختن یک امام تازه

این متن پیش تر در تهران ریویو منتشر شده است.


درست در زمانی که آیت الله خامنه ای تصور می کرد با شرط بندی روی ریاست جمهوری دوباره محمود احمدی نژاد از دوران پر استرس و 20 ساله تثبیت موقعیت خود عبور خواهد کرد و در پناه حاکمیت یکدست هواداران خود بر ارکان جمهوری اسلامی شاهد بلوغ و باروری ایده های سیاسی- مذهبی خود خواهد بود و برای برد در این سودا همه سرمایه خود را به میدان آورد، نام او با خشم در پایتخت ایران فریاد شد.

اگر روزنامه ها در نیمه دوم دهه هفتاد حتی با حذف همه القاب او و اکتفا به عنوان تقدس زدایی شده «مقام رهبری» نتوانستند توهم و خودخواندگی اش را بشکنند، یک دهه بعد مردم در خیابان او را دیکتاتور نامیدند و برای اولین بار با این گستردگی«شعار مرگ بر خامنه ای» سر دادند. وقتی همه کسانی که در جبهه معترضان به انتخابات در خیابان حضور داشتند با شنیدن یا حتی سر دادن این شعار غافلگیر شده بودند؛ پیداست فراگیری و تکرار این شعار اردوگاه کسانی را که با تقدس بخشیدن به جایگاه رهبری جمهوری اسلامی و شخص آیت الله خامنه ای اهداف پیدا و پنهان خود را دنبال می کردند تا چه اندازه به هم ریخت.

شاید بتوان دوران رهبری آیت الله خامنه ای را تا پیش از انتخابات دهم ریاست جمهوری به سه دوره مشخص تقسیم کرد.(1) این نوشته در پی آن است تا با نگاه اجمالی به هر دوره تلاش امروز اردوگاه بهت زده هواداران آیت الله خامنه ای را برای ترمیم جایگاه مخدوش او پس از اعتراضات یک سال اخیر بررسی کند.(2)

استراتژی این همانی برای تثبیت موقعیت یک رهبر تازه کار

دوره نخست رهبری آیت الله خامنه ای (خرداد1368 تا خرداد1376) دورانی است که موانع تثبیت و تبلیغ جایگاه رهبر تازه کار جمهوری اسلامی چندان متنوع و گونه گون است که آیت الله خامنه ای این دوران را با گام هایی محتاط پشت سر می گذارد و در هر گامی نیازمند تایید مراجع سیاسی و مذهبی است. از جمله این موانع می توان به وجود شخصیت های سیاسی با دامنه نفوذ بالا در حاکمیت، سایه موقعیت سیاسی او پیش از رهبری(3)، فاصله زیاد با اتوریته و نفوذ رهبر سابق،وجود طرفداران ایده شورای رهبری،عدم تسلط بر نهاد های تحت امر و وجود شخصیت های مذهبی با دامنه نفوذ بالا در حوزه و جایگاه حوزوی رهبر تازه کار اشاره کرد که این مورد اخیر به ویژه و با توجه به پیچیدگی موقعیت رهبری غیرکاریزماتیک در ارتباط با انتصاب علمای حوزه در مقام ائمه جمعه، نمایندگان ولی فقیه در مراکز دانشگاهی، سیاسی و استان ها، رئیس قوه قضاییه و فقهای شورای نگهبان کار را بر او دشوارتر می کرد تا آنجا که دست او را در جابه جایی مهره هایی که چندان با او سازگار نبودند، می بست و هر انتصابی نیز تاری بود که پیله فضای بسته سیاسی و انزوای جناحی را به دور او می تنید.

تمامی تلاش ها برای عبور از این دوران در استراتژی «این همانی» خلاصه می شود تا افکار عمومی را متقاعد کند که رهبری آیت الله خامنه ای در امتداد رهبری آیت الله خمینی، از همان جنس و واجد همان کیفیات است. رواج شعارهایی نظیر «...خامنه ای خمینیه»، «خدایا خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما، خامنه ای رهبر به لطف خود نگهدار» که جایگزین «خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار» شد، «اطاعت از خامنه ای اطاعت از امام است» و شعارهایی از این دست و انتشار فوری غزلی از او در پاسخ به غزل معروف آیت الله خمینی که چندی پس از مرگش منتشر شده بود(4) تلاشی سیستماتیک برای القای رهبری آیت الله خامنه ای در دورانی بود که اعتبار رهبر تازه کار تنها از طریق این همانی او با رهبر درگذشته میسر بود.از سوی دیگر آیت الله خامنه ای که امیدی برای پیوند عاطفی با نسل انقلاب57 از نوع پیوندی که آیت الله خمینی برقرار کرده بود نداشت -چه سن او هنگام تصدی مقام رهبری در حدود متوسط سن انقلابیون سال 57 بود- به جذب عاطفی نسل های دوم و سوم انقلاب حرکت کرد که تلاش می شد در واحدهای بسیج مستضعفین سازماندهی شوند. هر چند بررسی دخالت سیاسی در تشکیلات بسیج طی 20 سال گذشته برای تربیت توده ای که وفاداری محض مبتنی بر بنیان های عاطفی با آیت الله خامنه ای داشته باشند؛ خود موضوع نوشته ای دیگر است.

تقابل «مقام معظم رهبری» و «مقام رهبری»

دوره دوم رهبری آیت الله خامنه ای(دوم خرداد 1376 تا دومین دوره انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا در اسفند1381) دوره ای است که تلاش برای تثبیت و اقتدار رهبری بدون تکیه بر کاریزمای آیت الله خمینی آغاز می شود. در این دوره با ظهور دولت اصلاحات جو مقاومت در برابر وجهه سازی برای آیت الله خامنه ای هم شکل می گیرد. مرگ چند مرجع بزرگ شیعه در سال های نیمه اول دهه هفتاد که هر کدام به شکل سنتی بخش بزرگی از جامعه مذهبی ایران و شیعیان جهان را تحت زعامت و تقلید خود داشتند(5) و نیز مرگ مشکوک سید احمد خمینی در همین سال ها فضا را برای تقویت چهره سیاسی-مذهبی آیت الله خامنه ای،مستقل از رهبر پیشین، هموار کرد. هر چند پیش از آن در بازنگری قانون اساسی مبحث مربوط به مرجعیت رهبر حذف شده بود(6) تا رهبر جوان جمهوری اسلامی که پایی در حوزه محکم نکرده بود از گزند اولیای حوزه در امان باشد اما در سال های پایانی دوره اول با مرگ مجتهدان بزرگ موضوع اجتهاد آیت الله خامنه ای مثل بمبی تبلیغاتی در متن جامعه منتشر شد. گرچه عنوان آیت الله برای او از روز14 خرداد1368 جایگزین عنوان حجه الاسلام شده بود که تا آن روز بیان گر جایگاه حوزوی وی بود، درخواست ها برای انتشار رساله علمیه و عملیه از او بالا گرفت و موضوع تقلید از او و شرایط آن و نحوه استفتاء از وی از سوی نهاد های حامی او به صورت سازمان یافته طرح و تبلیغ شد. با این همه مقاومت پنهان در حوزه باعث شد تا تنها به انتشار جزوه ای از قتواهای روز او اکتفا شود اما ناگهان القاب و عناوینی که پیش تر با احتیاط برای او به کار می رفت، در جامعه تکثیر شد. القاب و عناوینی که تا یک سال پیش نیز گاه تب استفاده از برخی شان به صورت معناداری فروکش می کرد. «ولی امر مسلمین جهان»،«مقام معظم رهبری»،«رهبر معظم انقلاب»، «مقام عظمای ولایت»،«نایب الامام»،«آیت الله العظمی» و ... تنها تعدادی از القاب آیت الله خامنه ای بود که برای تقویت چهره سیاسی-مذهبی او در داخل ساخته شد و حتی برخی از آنها وجهه سازی برای تنها رهبر سیاسی – مذهبی دنیا را که گفته می شد از سوی چند دادگاه خارجی به آمریت و تدارک حملات تروریستی متهم شده بود، در نظر داشتند.(7) هر چند استفاده از هر عنوان نشانه فاصله سیاسی و عاطفی استفاده کنندگان و میزان اعتقادشان به رهبر جمهوری اسلامی هم بود. در سوی مقابل روزنامه های اصلاح طلب عموما از استفاده این عناوین برای آیت الله خامنه ای شانه خالی می کردند و از او تنها با عنوان «مقام رهبری» یاد می کردند اما ظاهرا بعد از مدتی به اشاره نهادهای امنیتی، قضایی و مطبوعاتی مجبور به انتخاب یکی از این عناوین و استفاده از آن شدند.

ردای رهبری در گرو حمایت کوتوله های سیاسی

آیت الله خامنه ای دوران مقارن با دولت های سازندگی و اصلاحات را با گام هایی لرزان پشت سر گذاشت. در حالیکه مقاومت های سیاسی و سایه سنگین روحانیون ارشد قم را بر جایگاه خود احساس می کرد، در دومین سال دولت اصلاحات با حوادث موسوم به 18 تیر بزرگترین چالش رهبری خود را نیز تجربه کرد. اما سرانجام توانست با تکیه بر اهرم های نظامی و نهادهای نوبنیاد و قدیمی تحت امر خود مخالفان و منتقدانش را مهار کند. دوران سوم رهبری او در اسفند ماه 1381 با پیروزی هوادارانش در انتخابات شوراهای اسلامی شهر آغاز شد و یک سال بعد با تصاحب صندلی های مجلس هفتم شورای اسلامی از مرزی به ظاهر بی بازگشت عبور کرد تا سرانجام بتواند صندلی رهبری را از زیر بار قدرت های سیاسی ای که از اجرای تمام و کمال ایده هایش سر بازمی زدند، بیرون بکشد. او در این دوره دریافت برای تحقق یک رهبری مطلق و بی چون و چرا باید علنا در حکم مدافع کوتوله های سیاسی به میدان بیاید، از نزدیکی و کسب تایید سیاستمداران کهنه کار کناره بگیرد و با پاکسازی همزمان شوراها، مجلس و دولت از سیاستمداران صاحب نفوذ راه سلطه خود را با حمایت دوطرفه در حلقه فرمانبرداران تازه به دوران رسیده هموار کند. او دریافت هر چه نهادهای سیاسی به واسطه عدم اقبال مردم نامشروع تر و به واسطه توان مدیریت سیاسی ناکارآمد تر باشند بیشتر می تواند قدرت مطلقه خود را در هدایت ایده آل جامعه اش به رخ بکشد. کوتوله های سیاسی نیز می دانستند در نابرخورداری از حمایت عمومی، تنها با دمیدن در بوق قدرت مطلقه او می توانند جواز حضور مخربانه خود را تمدید کنند. دوره سوم رهبری آیت الله خامنه ای دوره ای است که فشارهای سیاسی به گرده کارگزاران او منتقل شد و پس از قریب به دو دهه او توانست در مقام یک رهبر با معصومیت کاذب سیاسی به یگانه قدرت بلاحساب در جمهوری اسلامی تبدیل شود. دیگر، عناوین پرطمطراق او تنها عناوینی که محل بحث و جدل باشند و بهانه هایی برای ارائه نظریه های منتقدان ولایت مطلقه فقیه که از درون بخشی از حاکمیت موقعیت او را به چالش می کشیدند(8) نبود بلکه در دوره سوم او به یک مقام معظم تبدیل شد که ساحتش از انتقاد و تردید منزه بود.

از صدور کیفرخواست در خیابان تا تبرئه در حجره آیت الله ها

اما دوره سوم چندان دوام نیاورد. بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری آیت الله خامنه ای خود را متهم اصلی همه نابسامانی ها دید، متهمی که کیفرخواست او نه از رسانه های دولتی و تریبون دادگاه های فرمایشی که از متن جامعه فریاد می شد. شعارهای «خامنه ای قاتله ، ولایتش باطله»، « مرگ بر اصل ولایت فقیه»، « مرگ بر خامنه ای»،«ننگ ما ننگ ما، رهبر الدنگ ما»، « تجاوز، جنایت، مرگ بر این ولایت» و ... نه تنها نشان داد قداست جعلی رهبر جمهوری اسلامی هرگز به باور عمومی تبدیل نشده بلکه سر دادن شعار«مجتبی بمیری، رهبری رو نبینی» نشان داد که ترفند های او که برای حذف رقبای سیاسی اش از دهان محمود احمدی نژاد بیرون آمده و حلقه نزدیکان آنها را هدف قرار داده بود، تیری بود که حالا کمانه کرده و قلب اعتبار سیاسی و مذهبی او را دریده است.

حوادث بعد از انتخابات کلمه، کلمه از متن قانون اساسی را در اصلی که به شرایط رهبری پرداخته است به چالش کشید.(9) از همین روست که این بار حامیان او که طی 5 سال نتوانسته اند از عهده وظیفه خود برآیند طی چند ماه گذشته همه توان خود را با تمرکز بر کلمه، کلمه شرایط مندرج در اصل رهبری قانون اساسی برای اعاده حیثیت آیت الله خامنه ای به کار بسته اند. آنها حتی از خط پایان نیز عبور کرده اند و رسما عنوان «امام خامنه ای» را نه چون گذشته تبلیغ و توصیه که عملا تصریح می کنند تا از بت شکسته ای امام تراشی کنند. شواهدی که بر این سیاست دلالت کند چندان است که در اینجا تنها به نمونه های مشخصی از آن اشاره می شود.

مهم ترین تلاش ها برای اعاده حیثیت رهبر جمهوری اسلامی که به طور مشخص و سازماندهی شده انجام شد گرفتن تاییدیه های غلو آمیز از روحانیون ارشد بود. در این میان ضعف قوای تبلیغاتی و انصراف بسیاری از روحانیون ارشد از مشارکت در این بازی خطرناک باعث شد تا مجریان این پروژه که عموما سپاه پاسداران، صداو وسیما، خبرگزاری فارس و روزنامه های حامی دولت بودند حتی از روحانیون مرده نیز برای ایت الله خامنه ای تاییدیه بگیرند. آن هم با غلو آمیز ترین روایات. حجت الاسلام صدیقی،امام جمعه تهران، در گفت وگویی مطبوعاتی به بهانه یادکردی از آیت الله بهجت،روحانی درگذشته ای که قدرت های فوق طبیعی به او منسوب است، چنین گفت:«منبع موثقی از آیت‌الله بهجت نقل کردند که ایشان در خواب دیدند که حضرت امام زمان(عج) در مجلسی حضور داشتند،‌ علمای بزرگ اسلام هم در خدمت آقا امام زمان(عج) بودند،‌ آیت‌الله خامنه‌ای وارد شدند و امام زمان (عج) جلوی پای ایشان تمام قد بلند شدند و برای ایشان جایی برای نشستن باز کردند.»(10) آيت‌الله مصباح يزدی رهبر جمهوری اسلامی را نماد حقيقت در جهان دانست(11) و در آستانه سالگرد انتخابات 22خرداد در «موسسه پژوهشی امام خمینی» که زیر نظر او و با بودجه هنگفت دولتی اداره می شود همایش«آب، آیینه و آفتاب» را برای بررسی وجوه شخصیتی آیت الله خامنه ای برگزار کرد.

آيت الله مهدوي كني ولايت و امامت آيت الله خامنه‌اي را نعمتي براي انقلاب دانست و منتقدان او را به ناسپاسی متهم کرد.(12) آيت‌الله خزعلي تلاش کرد تا در یکی دو جمله آیت الله خامنه ی را واجد تمام صفات مندرج در اصل 109 قانون اساسی معرفی کند. وی در ستایش رهبر جمهوری اسلامی تنها به کارآمدی رهبری او در یک سال اخیر بسنده نکرد و گفت:« رهبري در 20 سال گذشته فتنه‌ها را خاموش كرد...خداوند آيت‌الله خامنه‌ای را به جمهوری اسلامی هديه كرد...مقام معظم رهبري انساني وارسته، هوشيار، خداترس و اهل مراقبت و داراي صفاي باطن و اخلاص است.»(13) آیت الله محمد یزدی، رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نیز از آیت الله خامنه ای به عنوان رهبری مدیر و مدبر یاد کرد که توانست فتنه‌های سنگین را خاموش کند و کشور را طوری مدیریت کند که همه مسلمانان جهان چشم امیدشان به این کشور و انقلاب باشد.(14) این در حالی بود که علاءالدین بروجردی، رئیس كمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی از کاهش 53 درصدی محبوبیت جمهوری اسلامی پس از حوادث انتخابات در میان کشورهای اسلامی گزارش می داد.(15) اما آيت‌الله يزدي همچنان بر انجام وظیفه سازمانی اش در تشکیلات اعاده حیثیت پای می فشرد و در ديدار با فرماندهان سپاه، مقابله با رهبري را مقابله با امام، انقلاب و حتی اسلام دانست. (16) آيت‌الله نوري همداني از قافله عقب نماند و گفت:«توطئه دشمنان سيلي خورده از انقلاب ‌با هوشياري ‌رهبري‌ نقش برآب شد‌.» (17) آيت‌الله شاه‌آبادي قدرت الهي را پشتيبان «اين انقلاب و مقام معظم رهبري» دانست(18) و آیت الله ایمانی و آیت الله شبستری و راشد یزدی برای حمایت از آیت الله خامنه ای دور خیز کردند و انتخاب رهبر جمهوری اسلامی را در 21 سال پیش از امدادهاي غيبي قلمداد کردند. (19) مجری این پروژه به طور مشخص خبرگزاری فارس بود.

این تنها یک بازی اعاده حیثیت نیست

گذشته از آن طی ماه های اخیر که سرکوب خیابانی معترضان از نظر حکومت رضایت بخش بوده است و پروژه ترمیم چهره رهبری و خش زدایی و اعاده معصومیت کاذب از دست رفته آن در دستور کار قرار گرفته است، روحانیون دون پایه تر نیز که عموما با طرد امامان جمعه رقیب آیت الله خامنه ای، مهم ترین تریبون حکومت در شهرها و روستاهای دور از مرکز را در دست گرفته اند، به تمجید و ستایش رهبری پرداختند، نمایندگان ولی فقیه در دانشگاه ها، مراکز دولتی، نهادهای نظامی و ... را نیز بر آن بیفزایید تا معلوم شود ارائه مستندات هر کدام واقعا در این مجال نمی گنجد. اما هر چه از روحانیون طراز اول حامی آیت الله خامنه ای دور می شویم اظهار نظرها بی پرواتر، غلو آمیزتر و غریب تر می نماید تا آنجا که این شبهه را تقویت می کند که گویی جریان تنها یک بازی اعاده حیثیت نیست بلکه جریان خزنده ای که بیشتر با توده های مردم ارتباط دارد و رسانه های سنتی مثل منبر مساجد و شبستان حسینیه ها و تکایا را در اختیار دارد، تلاش می کند یک دیکتاتوری مشروع و مقدس را احیا کند و در سایه آن برای حذف همه منتقدان ریز و درشت حمایت عامه را جلب کرده، برانگیزاند. جریانی که بی پروا آیت الله خامنه ای را «مسند نشین جایگاه امامت در عصر غیبت»(20)،«معجزه تاریخ اسلام»(21)، «ذخیره الهی»(22) و رهبری اش را «امتداد رهبری رسول الله»(23) می داند.

اما در جبهه مقابل که روحانیون صاحب نامی را در خاکریز پشتیبانی خود داشت نه تنها آیت الله خامنه ای ستایش نمی شد بلکه رسما ولایتش با یک تعبیر فقهی ولایت جائره نامیده شد.(24) این دعوا اگر چه ممکن است دعوای کهنه جبهه فقه سنتی و جبهه فقه پویا که آیت الله خامنه ای به اولی نزدیک تر است قلمداد شود اما لبه های سیاسی این دعوا تیزتر و بر ردای رهبری برنده تر بود. تا آنجا که ستایشگران او مجبور شدند برای داشتن دست بالا در این دعوا از منبر غلو پایین آمده و تکلیف این دعوا را کف خیابان یکسره کنند. مرجعیت روحانیون منتقد را لغو و عوامل خود را برای حمله به بیوت روحانیون ارشد حوزه که در صف مخالفان بودند «بسیج»کنند. شیوه ای از دعوای روحانیون شیعه که پیش از آن سابقه نداشت و به بحث و جدل هایی پشت درهای بسته حجره های طلبگی ختم می شد.

سربرآوردن غالیان نو از خاکستر فرقه های منحط تشیع

اما غلو در جایگاه و شخصیت آیت الله خامنه ای تنها در میان هم لباسان او نبود. مركز همايش‌هاي بين‌المللي صدا و سيما در روزهای 19و20 خرداد 1389 ميزگردی با عنوان «نقش و مواضع مقام معظم رهبري در انتخابات دهم» برگزار کرد و در آن فرصت هر نوع اظهار نظر جانبدارانه را برای افراد و گروه های مختلف فراهم کرد تا حمله تبلیغاتی این جریان را کامل کند.

از سوی دیگر خبرگزاری فارس نیز به عنوان یکی از مهمترین اردوگاه های رسانه ای حکومت مجموعه گزارش هایی را زیر عنوان «تحليل محورهاي اصلي مديريت مقام معظم رهبري از سال 68 تا كنون» درکنار گفت و گوهایی که با افراد مختلف در باب کمالات رهبر جمهوری اسلامی انجام می داد منتشر کرد. همزمان معاون پژوهشي نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه‌ها نتايج طرح پژوهشي رصد فرهنگي دانشگاه‌هاي كشور را منتشر کرد که در آن اعلام شده بود:«67 درصد وبلاگ‌هاي دانشجويي را مردان مي‌نويسند و بيشترين تأثيرپذيري وبلاگ نویسان از رهبر انقلاب است.» (25) شاید ارتباط این اظهار نظر با آنچه پیش از این آمد چندان منطقی به نظر نرسد اما در جریان پیشبرد ایده منزه سازی رهبر جمهوری اسلامی هر کس در هر موقعیتی که منافعش ایجاب می کرد، دست به کار شد و نخ خود را به این شاخه گره زد تا امام دیر و تازه یافته برای ظهور دوباره به اندازه کافی عقبه آشفته خود را بسامان و آماده بازیابد. کار به همین جا ختم نشد. رسانه های دولتی در گزارشی که با عنوان مضحک «اعتراف بني صدر به مديريت مقام معظم رهبري: اگر امام خميني(ره) زنده بودند، صدها بار به آقاي خامنه‌اي احسنت مي‌گفتند»(26) منتشر کردند حتی از بنی صدر برای تایید آیت الله خامنه ای بهره گرفتند و از همه جالب تر او را از جایگاه ولی فقیه بالاتر برده رسما در جایگاهی نشاندند که مکتب فکری تشیع تنها برای امامان خود قائل است. جایگاه علم بر همه دانش های عالم.

حجت الاسلام علی میثمی تهرانی در رجانیوز مطلبی با عنوان ضرورت تولی کارشناسان طرح تحول به ولایت مطلقه فقیه نوشت و در آن یادآور شد:«به نظر می‏رسد تنها راه گذر «نظام کارشناسی اقتصادی» کشور از این گردنه سهمگین و پر فراز و نشیب –نظیر گردنه سهمگین قبلی - تکیه به علمدار جانباز این انقلاب است و بس. به بیان دقیق‏تر امروز روزی است که تئوری‏های مختلف در مسیر اجرای طرح تحول اقتصادي "تولی مطلق" خود را به تئوری شامل "ولایت مطلقه فقیه" اثبات کنند.» (27) این درحالی است که طراحان سیاست بازسازی چهره رهبری هرگز در مخیله خود راه نمی دادند که او را یک کارشناس بلامنازع اقتصادی هم تعریف کنند یا مانند آنچه مهدی مطهرنيا،نماینده استادان دانشگاه در همايش سراسري جنگ نرم عنوان کرد در غلو به این مرحله خنده آور برسند که بگویند:«مقام معظم رهبري مقابله با جنگ نرم را وارد ادبيات سياسي جهان كردند.» (28) موضوع البته بی سابقه هم نبود. روزگاری چفیه او هم تبرک و بوسیدن دستش افتخار بود و روزی روزنامه جام جم با این تیتر عجیب منتشر شد:« حدادعادل، در همايش دانشنامه نويسي ايران:رهبر معظم انقلاب پدر دانشنامه نويسي نوين در ايران است »(29) اما چه نسبتی بین آیت الله خامنه ای و آنچه او را بدان منسوب می کردند وجود داشت؟ آیا برای آنکه او واجد عنوان امام از آن گونه که برای آیت الله خمینی بکار می رفت، شود؛ این همانی با رهبر درگذشته کفایت نمی کرد؟ اما گویی امامت آیت الله خامنه ای از نظر کیفی باید چیز دیگری می بود. چیزی نظیر امامت در فرهنگ تشیع نه تنها یک لقب احترام برانگیز که بسیاری پیش از او و پیش از آیت الله خمینی داشته اند.

امام دستوری یا امام خواندگی یک رهبر سیاسی ورشکسته

نخستین کسی که به گواهی اسناد از عنوان امام برای آیت الله خمینی استفاده کرد امام موسی صدر بود او در 8بهمن 1352 در مصاحبه با روزنامه لبنانی «المحرر» در پاسخ به سوالی درباره موقعیت روحانیون ایرانی در برابر حکومت پهلوی گفت:« در همین سال‌های اخیر، قاطبه علمای ایران و در رأس آنها «امام خمینی»، مبارزات شدیدی را برای اصلاح اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور برپا کردند؛ بسیاری از آنها به زندان افتادند و «امام خمینی» نیز به نجف اشرف در عراق تبعید گردید.»(30)گروهی نیز معتقدند نخستین بار استفاده از عنوان امام برای آیت الله خمینی در سخنرانی حسن روحانی در مراسم یادبود شهادت مصطفی خمینی در مسجد ارک تهران در سال 1356 پیشنهاد شده است.(31) اما پس از درگذشت آیت الله خمینی بسیاری از تحلیل گران وضعیت سیاسی ایران در غرب معتقد بودند که نظریه ولایت فقیه و رهبری ایران با چالش های جدی مواجه خواهد شد. حجم تبلیغات رسانه های غربی به حدی بود که پاسخگویی رهبران سیاسی را در ایران برانگیخت. مهم ترین این واکنش ها خطبه سیاسی هاشمی رفسنجانی در نخستین نمازجمعه تهران پس از درگذشت آیت الله خمینی بود. هاشمی رفسنجانی که در 20 سال گذشته همواره تاثیرگذار ترین فرد در انتخاب آیت الله خامنه ای به رهبری شناخته شده است، تمام این خطبه را به دفاع از آیت الله خامنه ای اختصاص داد اما با همه این تلاش ها هرگز استفاده از عنوان امام برای دومین رهبر جمهوری اسلامی به فرهنگ شفاهی و فرهنگ رسانه ای در ایران راه پیدا نکرد. هرچند همواره در 20 سال گذشته می توان نمونه هایی از استفاده این عنوان را سراغ کرد. اما امام خوانی آیت الله خامنه ای بعد از چالش های سهمگینی که او در پی انتخابات دهم ریاست جمهوری با آن مواجه شد بخشی از فرایند ترمیم چهره او بود که می توان آن را تکمیل کننده آن دانست. غافل از اینکه در زمانی عنوان امام برای آیت الله خمینی پیشنهاد و پذیرفته شد که عموم مردم و جریان های سیاسی نسبت به او توجه نشان می دادند و رهبری او برای برداشتن آخرین گام های انقلاب تقریبا به مصلحت یا حقیقت پذیرفته شده بود اما پروژه امام تراشی از آیت الله خامنه ای زمانی کلید خورد که او در حداقل محبوبیت سیاسی قرار گرفته بود.

«با استفاده از عنوان امام خامنه ای جریان سازی کنید و دشمن را مستاصل کنید.»(32) این جمله را محمد علی رامین، معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد در نیمه شب 16دی1388 در جمع هیات تحریریه خبرگزاری رسا عنوان کرد. جمله ای که باید آن را عقبه پروژه سیاسی بازسازی چهره زخم خورده آیت الله خامنه ای قلمداد کرد. اگرچه این پیشنهاد آغاز جریانی بود که در سطرهای قبل به آن پرداختم اما در عین حال هدف غایی این جریان بود.البته آن طور که گفته می شود رامین پیش از آن و پیش از اخراج از آلمان انجمن اسلامی دانشجویان در دانشگاه صنعتی Clausthal-Zellerfeld را پایه گذاری می کرد نیز بارها این پیشنهاد را مطرح کرده بود و بعد ها که در تهران ماهنامه امامت را منتشر می کرد و پایه‌گذار «هسته‌های فداییان ولایت» شناخته می شد در بوق امامت آیت الله خامنه ای دمیده بود. اما آن روزگار، روزگاری نبود که طرح این موضوعات یک ضرورت سیاسی قلمداد شود و کسی به آن وقعی نهد. پس آنکه حکومت با برگزاری تجمع 9دی1388 در اعتراض به ماجرای عاشورا توفیقی حداقلی در استراتژی اجتماعات خیابانی به دست آورد، گمان می کرد با طرح این موضوع می تواند فشار متمرکز را از روی رهبری به نهادهای دیگر توزیع کند. اما استقبال اهالی مطبوعات از امام دستوری استقبالی سرد و گذرا بود.

به دنبال این اظهار نظر یک روزنامه از عنوان امام خامنه ای برای رهبر جمهوری اسلامی استفاده کرد(33) اما آن طور که معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد انتظار داشت این عنوان همه گیر نشد. مهم ترین چالش در این میان آن بود که مردم و نمایندگان واقعی یا جعلی مطبوعاتی آنها نسبتی بین امام قبلی و امام امروز نمی دیدند. بنابراین استفاده از تئوری های آیت الله خمینی که در دوره اول رهبری آیت الله خمینی توانسته بود مفری برای رهبر تازه کار فراهم کند دوباره در دستور کار قرار گرفت.به عنوان یک نمونه از هزاران نمونه می توان به اظهار نظر امام جمعه خمين اشاره کرد که گفته بود: «مقام معظم رهبري از نظر اخلاقي شبيه‌ترين فرد به امام هستند.» (34) پس از آن حسن فيروزآبادي، رئيس ستاد كل نيروهاي مسلح و یکی دیگر از منصوبین رهبری در مراسم معارفه معاون خود در "امور بسیج" درباره آیت الله خامنه ای گفت: «كشور ما بر اساس چشم‌اندازی كه رهبر تعيين فرمودند، به سوي يك قدرت اقتصادي درجه اول و برتر در منطقه حركت مي‌كند و دوستان كشورهاي همسايه را هم با خودش رشد مي‌دهد، يك چنين «امامي» است، يك چنين خط امامي است. يك چنين رهبري داريم كه آرزوي ديرينه امام در كتاب فقيه بوده است كه ولي فقيه، رهبر نظامي باشد كه ايجاد مي‌كند و يك چنين چشم‌اندازي داريم و يك چنين سياست برادرانه‌اي با كشورهاي مسلمان داريم، طبيعي است كه طاغوت‌ها، شب‌پرست‌ها و قدرت‌هاي جهاني نپسندند.»(35) عنوان امام یک بار دیگر در نامه سرگشاده بسيج دانشجويي دانشگاه امام‌صادق به مراجع استفاده شد، نامه ای که انتقاد تند آیت الله مهدوی کنی، رئیس این دانشگاه را به دنبال داشت. (36) باید به این نکته نیز توجه داشت که این حد از غلو و تعارف حتی در حمایت مراجع تقلید و روحانیون بلند پایه حامی آیت الله خامنه ای از جمله آیت الله مهدوی کنی وجود نداشته است. اما حامیان دون پایه تر در پیشبرد این سیاست حتی از طراحان آن نیز پیشی گرفتند. رئيس مجمع نمايندگان گيلان نیز نقش کوچک خود را در این همانی سازی آیت الله خامنه ای با آیت الله خمینی فراموش نکرد و گفت:«مقام معظم رهبري با نفس امام گونه كشور را اداره كرده‌اند.»(37) مسئول دفتر نمايندگي ولي‌فقيه در امور اهل ‌سنت استان‌هاي شمالي نیز «خط مقام معظم رهبري» را استمرار راه رسول‌الله دانست. (38)

دوران امام تردیدها به صلح یا جنگ کرانه خواهد شد؟

شاید یکی از دلایلی که هنوز آیت الله خامنه ای نتوانسته است به کسب عرفی عنوان امام مفتخر شود، امام تراشی های دیگر در جبهه روحانیون سنتی است. چه اینکه هنوز امامت او در تیتر رسانه های حکومتی جانیفتاده، سایت اصولگرای «انصارنیوز» مصباح یزدی را امام نامید. (39) اما این تنها رقیب سیاسی محتمل برای او در کسب عنوان امام نیست. در یک سال اخیر در آمدن شخصیتی منزه طلب از کنج عافیت درس و بحث که عموما او را «یادگار امام» می نامند هم می تواند یک رقیب احتمالی باشد. از سوی دیگر مقاومت مخالفان را نیز نباید نادیده گرفت. همزمان با این تحرکات که اوج آن را می توان در سه ماهه نخست امسال دید پایگاه اطلاع رسانی هاشمی رفسنجانی، جدی ترین رقیب سیاسی آیت الله خامنه ای در 20 سال گذشته به شکل معناداری نامه معروف او را به رهبر جمهوری اسلامی در جریان مناظره های انتخاباتی سال گذشته بازانتشار کرد و پس از آن همواره با انتخاب و انتشار جهت دار بخشی از خاطرات، سخنرانی ها و دیدگاه های هاشمی رفسنجانی اردوگاه حاکمیت ولایت مدار را به هم ریخته است. از سوی دیگر پس از سال ها که از نامه سرگشاده نورالدین کیانوری در بهمن 1368 به آیت الله خامنه ای می گذرد(40) بار دیگر نوشتن نامه های سرگشاده به عالی ترین مقام جمهوری اسلامی که تا سال پیش خود را در یک قدمی سلطه بی چون و چرا بر تمامیت ساختار سیاسی –اجتماعی و مذهبی ایران می دید به شیوه ای برای گفتمان انتقادی از شخص او تبدیل شده است. نامه های عبدالکریم سروش(41)، محمد نوری زاد(42)، بیانیه ها و مصاحبه های مهدی کروبی(43) که هر کدام با زبان خود مستقیما توانایی وصلاحیت آیت الله خامنه ای را برای اداره کشور و حدود اختیارات او را به چالش کشیده اند، تا امروز جریان منزه سازی او را ناکام گذاشته است. اما نکته اصلی شاید جای دیگری است.آیا دفاع یک جانبه و حقارت آمیز رهبر جمهوری اسلامی از کوتوله های سیاسی که روزی نجات خود را در آن می دید، امروز بیشتر از هر عامل دیگر او را منزوی و بی اعتبار نکرده است؟ آیا این کوتوله های سیاسی سرانجام خواهند توانست در این بده بستان با آیت الله خامنه ای سهم او را با کادوی امامت امت اسلامی به او بازگردانند؟ و آخرین پرسش این که سرانجام دوران پرمحنت امامی که دراو با دیده تردید می نگرند به صلح یا جنگ کرانه خواهد شد؟

*غالیان گروهی از شیعیان بودند که در طول تاریخ تشیع و به ویژه پس از قرن نخست هجری از خط اصلی تشیع فاصله گرفته و به دام داستانسرایی از قدرت های فوق طبیعی امامان شیعه افتادند। برای اطلاع از ضربات مهلک این گروه به جریان مذهبی تشیع و مقابله امامان شیعه با آنها نگاه کنید به: مکتب در فرایند تکامل، نظری بر تطور مبانی تشیع در سه قرن نخستین، سید حسن مدرسی طباطبایی، مترجم:هاشم ایزد پناه،انتشارات کویر،چاپ چهارم


پانویس‌ها:
1- تقسیم‌بندی‌ای دیگری نیز محتمل خواهد بود اما این تقسیم‌بندی برای این نوشته معتبر است.
2- قطعا عوامل مختلفی بر فراز و نشیب‌های موقعیت رهبری جمهوری اسلامی موثر بوده است، در این نوشته تلاش شده تا اعتبار بخشی به جایگاه آیت‌الله خامنه‌ای از منظر تبلیغات بررسی شود.
3- درباره اطلاع بیشتر از موقعیت سیاسی متزلزل آیت‌الله خامنه‌ای در دهه اول انقلاب خواندن این گزارش را توصیه می‌کنم.
4- غزل معروف آیت‌الله خمینی و پاسخ آیت‌الله خامنه‌ای را اینجا بخوانید.
5- آیت‌الله خویی و مرعشی نجفی از مهم‌ترین مراجع تقلیدی بودند که در نیمه اول دهه هفتاد درگذشتند در حالیکه منابع غیررسمی از انتقادات جدی آنها به رهبری آیت‌الله خامنه‌ای خبر می‌دهند.
6- بر اساس اصل صد و نهم قانون اساسی، «شرایط و صفات رهبر یا اعضای شورای رهبری» عبارت بودند از: «صلاحیت علمی و تقوایی لازم برای افتاء و مرجعیت» و همچنین «بینش سیاسی و اجتماعی و شجاعت و قدرت و مدیریت کفای برای رهبری». پس از انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان رهبر نظام جمهوری اسلامی و در جریان اصلاح قانون اساسی که 2 ماه پس از رهبری وی صورت گرفت، اصل صد و نهم قانون اساسی تغییر یافت تا شرط مرجعیت از آن حذف شود.
7- در ۲۱ فروردین ۱۳۷۶ دادگاهی در آلمان که به پرونده ترور میکونوس رسیدگی می‌کرد، طی حکمی کمیته امور ویژه جمهوری اسلامی را که علی خامنه‌ای یکی از اعضای آن بود، به دادن دستور این ترور متهم کرد. همچنین عبدالقاسم مصباحی یکی از افراد بلندپایه وزارت اطلاعات ایران که درسال ۱۹۹۶ به آلمان گریخت در مصاحبه‌ای با بازپرس دادگاه آمیا، که برای رسیدگی به پرونده بمب گذاری آمیا برگزار شده بود، خامنه‌ای را متهم کرد که عامل اصلی این ترور بوده است. البته هیچ حکمی علیه او صادر نشد. (نقل از ویکی پدیا)
8- به عنوان یک نمونه می‌توان به انتشار کتاب «جمهوریت، افسون زدایی از قدرت» مجموعه مقالات سعید حجاریان از سوی وزارت ارشاد دولت اصلاحات در سال 1379 اشاره کرد.
9- اصل 109 قانون اساسی شرایط و صفات رهبر را در جمهوری اسلامی این گونه بیان می‌کند: 1- صلاحیت علمى لازم براى افتاء در ابواب مختلف فقه. 2- عدالت و تقواى لازم براى رهبرى امت اسلام. 3- بینش صحیح سیاسى و اجتماعى، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافى براى رهبرى. در صورت تعدد واجدین شرایط فوق، شخصى که داراى بینش فقهى و سیاسى قوى‏تر باشد مقدم است.
10- روزنامه وطن امروز، 5 شنبه، 30 اردیبهشت 1389
11- http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8902180032
12- http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8903100181
13- http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8901260571
14- http://tehrandata.com/news/Detail_News.php?id=11040
15- http://feed.parlemannews.com/index.aspx?n=12171
16- http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8903230888
17- http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8902291281
18- http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8903291180
19- http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8903121268
20- http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8904010458
21- http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8903070628
22- http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8903190989
23- http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8903110508
24- گزارش کاملی از موضع‌گیری این دست از روحانیون ارشد حوزه را در برابر آیت‌الله خامنه‌ای در حوادث بعد از انتخابات 22 خرداد اینجا ببینید
25- http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8902050775
26- http://www.jahannews.com/vdcep78o.jh8nni9bbj.html
27- http://www.rajanews.com/detail.asp?id=46855
28- http://www.farsnews.com/printable.php?nn=8903031021
29- روزنامه جام جم ، شماره 2461، 5/10/87، صفحه 16
30- متن مصاحبه امام موسی صدر را اینجا ببینید
31- گزارش سخنرانی حسن روحانی را اینجا ببینید
32- http://www.shafaf.ir/fa/pages/?cid=14562
33- روزنامه 16/4/1389، شماره 1390، نکته جالب اینجاست که روزنامه‌های دولتی حتی از استفاده این عنوان صرف نظر کردند.
34- http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8903091271
35- http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1093802
36- نامه سرگشاده بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق را اینجا و انتقاد آیت‌الله مهدوی کنی، رئیس این دانشگاه را اینجا ببینید.
37- www.gilnews.ir/files/pages/view_content.php?id_content…
38- http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8903110508
39- http://www.aftabnews.ir/vdcaewn6e49nwi1.k5k4.html
40- 41-42-43- برای همه موارد نگاه کنید به + علاوه بر آن در یک سال گذشته فاطمه کروبی، اکبر اعلمی و بسیاری دیگر از فعالان سیاسی نامه‌های سرگشاده زیادی به آیت‌الله خامنه‌ای نوشته‌اند.

۳ نظر:

  1. مطلب کامل و ارزشمندی و پرمنبعی بود

    پاسخحذف
  2. سلام و دست مریزاد. نه که خسته نشدم .بلکه جانی تازه یافتم. درود بر این پشتکار و همت و جستجوی بی پروا . اگرچه اطلاعات جمع آوری شده و طبقه بندی شده شما، به شکلی پراکنده در حافظه جمعی افکار عمومی موجود است و گاهی آدمی احساس می کند نوشتن و طبقه بندی مشخص و پرداختن به آن شاید تکرار مکررات و بیهوده باشد. اما باور کنید بسیار عالی و به جا این طبقه بندی و نتیجه گیری و گاه تحلیلهای تاریخی شما ذهن را یکبار دیگر به تولدی نو برای درک و دریافت خسارتهایی که از ناحیه اتفاقات گذشته و جاری در سایه رهبری یک شخص و غالیان دور وبر او بر جامعه و انسان عارض می کند ، دعوت می کند. هرچه بنویسم و بگویم درباره نوشته ارجمند تان کم گفته ام و کم نوشته ام و حق مطلب ادا نمی شود. فقط می توان گفت .خسته نباشید یاعلی

    پاسخحذف
  3. سلام،این مطلب زاییده یک تفکر مخالف اصل ولایت فقیه در اسلام است.اگر جایگاه ایشان متزلزل چرا تا به حالا نتوانسته اند ایشان را برکنارکنند.چرا امروزه همه دوستان شما اعم از آمریکا،اسراییلو انگلیس و ... به قدرت و نبوغ ایشان اعتراف می کنند. چرا همین دوستانتان در سال 2005 نابغه مدیریت بحران در جهان معرفی می کنند. پس بیاییم واقع بین باشیم.

    پاسخحذف