نگاهی به هیاهوی آنها که برای مرگ جنبش مدنی امضا جمع می کنند »»» انتخابات، ضدانتخابات و کارکرد مجلس تحریم

-بررسی تاریخی انتخابات در جمهوری اسلامی و دلایل موثر نبودن تحریم هفت ماه پیش تر در نوشته ای با عنوان انتخابات مجلس نهم، آزمون هوش سیاسی در اردوگاه مخالفان نظام ولایی در سایت تهران ریویو منتشر شده است।
- این یادداشت دو روز پس از انتخابات نوشته شده است و اطلاعات بروز شده(پس از १४ اسفند90) درباره انتخابات و حاشیه های آن را دربرنمی گیرد.


روز جمعه گذشته انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی در ایران برگزار شد. تا کنون گرایش سیاسی و اسامی برخی راهیافتگان به مسند قانونگذاری مشخص شده است و می توان ترکیب نهایی مجلس نهم را حدس زد. مجلسی که نمایندگان آن از رهگذر تبلیغ تحریمی گسترده و حذف و اضافه های درون جناحی به هم رسیده اند. عبارت «تبلیغ تحریمی گسترده» را از آن جهت به کار می برم که اولا در حال حاضر کنش تبلیغاتی تحریم قابل مستند نمایی ست اما نمی توان به جرات از اعمال آن نیز سخن گفت. ثانیا در همصدایی تحریم ائتلاف نانوشته و بی سابقه ای میان تحریم کنندگان سنتی و سابقه دار انتخابات و طیف وسیعی از منتقدان جدی و نوظهور یا منتقدان قدیمی «اما سابقا قائل به انتخابات» صورت گرفت که به گستردگی آن کمک کرد. هر چند در دوره های پیشین نیز در مواقعی نهضت آزادی یا مجمع روحانیون مبارز انتخابات را تحریم کرده بودند و نیز میان بسیاری از تحریم کنندگان سابق انتخابات و تحریم کنندگان نوظهور به رغم تمام تفاوت ها، فصل مشترکی هست. هر دو گروه طعم شرکت در انتخابات و رقابت برای کسب صندلی قدرت سیاسی را در همین نظام جمهوری اسلامی چشیده اند.

وقتی هدف و وسیله جا عوض می کنند

پیش تر گفتم که ترکیب نهایی مجلس تقریبا قابل پیش بینی است اما برای تحریم کنندگان نتیجه ای که حریف گرفته، چه جای اعتناست؛ اگر این نتیجه برای تحریم کنندگان اهمیت داشت طبیعتا جریان تحریم از ابتدا شکل نمی گرفت و همه گروه های سیاسی تلاش می کردند به هر شکل ممکن بر نتیجه اثر بگذارند و آن را تغییر دهند. آنچه امروز برای تحریم کنندگان انتخابات مهم است، بررسی دستاوردهای تحریم است؛ آنچه نشان می دهد چه بهره ای از این کنش معکوس نصیب شده است.

تحلیل ها در روزهای اخیر نشان می دهد گویا تحریم انتخابات به اشتباه از سوی تحریم کنندگان، دستاورد فرض شده است. در حالی که تحریم انتخابات – به فرض آن که محقق شده باشد – وسیله ای برای حصول نتیجه ای ست و خود، نتیجه نیست. اگر تحریم انتخابات و عقب کشیدن توده منتقدان و معترضان به جمهوری اسلامی در عرصه چالش خیز انتخابات به تنهایی دستاورد تلقی شود، در واقع دستاورد حاکمیت است که همواره تلاش داشته توده منتقدان و معترضان را نادیده بیانگارد، خس و خاشاک بنامد و حضور آنها را خنثی و بی اثر کند. شیوه حاکمیت در سی سال گذشته با کانون های منتقد همیشه همین بوده است، به حاشیه راندن، به سکوت واداشتن و سرانجام انکار آنها. نگاهی به رفتار حاکمیت با اقلیت های قومی، مذهبی، دگر اندیشان، دگرباشان و دیگران موید این مدعاست. بنابراین تحریم – به صرف تحریم – و خانه نشین کردن بی هزینه معترضان دستاورد حاکمیت و در همان حال برای منتقدان و معارضان حاکمیت تنها وسیله ای برای دستاوردسازی است.

دستاوردی که حاکمیت مشتاقانه انتظارش را می کشید

ابتدا ببینیم تحریم انتخابات به عنوان یک دستاورد برای حاکمیت چه معنایی پیدا کرد. در اینجا برای آنکه موضوع را تا حد امکان یک جانبه بررسی نکرده باشم به ادعای تحریم کنندگان استناد می کنم. چنانچه بپذیریم بنا بر ادعای تحریم کنندگان میزان مشارکت در انتخابات مجلس نهم 64.4 درصدی که وزارت کشور اعلام کرده است، نیست بلکه بنابر شواهد بسیار و نیز با اتکا بر اشتباه رئیس ستاد انتخابات کشور در یک گفت و گوی زنده تلویزیونی – اگر این اشتباه نشانه چیزی باشد- حدود 30 درصد است بنابراین می توان گفت میزان مشارکت در این انتخابات 20 درصد پایین تر از متوسط مشارکت در 8 دوره قبلی مجلس شورای اسلامی و برابر با متوسط مشارکت در 4 دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبری است. این گزاره معنای مهمی در خود دارد. جمهوری اسلامی همواره تلاش کرده است تا از اهمیت انتخابات مجلس خبرگان رهبری بکاهد تا از رقابتی شدن وچالش در این انتخابات جلوگیری کند و همواره در این تلاش موفق بوده است؛ مشارکت کمتر، آرامش بیشتر و بحث برانگیز نشدن جایگاه ولی فقیه در ساختار سیاسی.

آنچه در انتخابات اخیر و به ویژه پس از انتخابات پردغدغه ریاست جمهوری در خرداد 88 برای حاکمیت مهم بود عبور آرام و بی صدا از انتخابات، نشان دادن قدرت کنترل و مدیریت نیروهای اجتماعی و ورق زدن صفحه همچنان باز انتخابات 88 با برگزاری یک انتخابات دیگر بوده است. از این جهت مشارکت 30 درصدی کاملا هدف آنها را محقق کرده است. ضمن اینکه این انتخابات 30 درصدی، رای همان 30 درصدی را جذب کرده که همواره در همه انتخابات و از جمله انتخابات خبرگان رهبری شرکت می کردند. آرای سلیم وفاداران بی خطر و قابل اعتماد. بنابراین می توان مطمئن بود که جمهوری اسلامی دستاوردی داشته است که مشتاقانه انتظارش را می کشیده است و اگر بازی او این بار به هم بخورد از نیروهای درون حاکمیت و انشقاق احتمالا خصومت بار اصولگرایان بازی خورده است.

اما تحریم کنندگان از وسیله تحریم چه دستاوردی داشته اند؟ ابتدا باید پرسید در تحلیل های ایشان چه دستاوردی انتظار می رفت و امید به این دستاورد چقدر منطقی بود؟ جست و جو ها نشان می دهد که خط مشخصی برای رسیدن به دستاورد ملموسی وجود نداشته است. گام بعد از تحریم تعریف نشده است و اتکا به عبارات کلی مشروعیت زدایی از جمهوری اسلامی و عباراتی مثل این امکان پذیر نیست. چه هم جمهوری اسلامی و هم جامعه بین المللی با اتکا به دستگاه های افکارسنجی از میزان مشروعیت آگاه است و حوادث 3 سال گذشته و رفتار حاکمیت نیز نشانه روشنی است که ما را از ارسال پیام های مشروعیت زدا از راه های دیگر بی نیاز می کند. در واقع می توان گفت منتقدان حاکمیت، نیروهای خط دهنده و بازوهای تبلیغاتی و کارسازی معارضان جمهوری اسلامی زیر فشار افکار عمومی و در ناتوانیِ پیشبرد جریان اعتراضی، در مواجهه با انتخابات مجلس شورای اسلامی ساده ترین راه را انتخاب کردند، کاری که معمولا از سیاستمداران مسئول بعید به نظر می رسد. فشار افکار عمومی تهییج شده و زخم خورده که هرگونه مشارکت در انتخابات را خیانت به کشته شدگان حوادث پس از انتخابات، خیانت به زندانیان سیاسی و رهبران محصور جنبش سبز می دانست به جای آنکه آنها را در ترسیم خط آینده مبارزه ی موثر به تکاپو بیاندازد تا بازطراحی یک مدل مبارزه سیاسی گام به گام و سنگر به سنگر را در دستور کار قرار دهند، آنها را به وادی تحریم منفعل، بی برنامه و بی اثر انتخابات کشاند که نتیجه آن بی اعتنایی به انتخابات و نه تحریم فعال و چالش برانگیز از سوی مردم و برد حاکمیت در میدانی بود که رقیب 6 ماه پیش خالی بودن آن را جار زده بود و دست حاکمیت را برای تکمیل کردن برنامه دراز مدت اش باز گذاشته بود.

جنبش مدنی در دام تناقض خودساخته

اما این اقدام معنای دیگری هم داشت که البته تناقض حاصل از آن حل ناشده باقی خواهد ماند. آیا این شکل از مواجهه با انتخابات به این معناست که نیروهای سیاسی معارضان جمهوری اسلامی تا زمانی که جمهوری اسلامی بر سرکار است از حضور در رقابت برای کسب قدرت سیاسی و نیز هرگونه مذاکره با حاکمیت امتناع خواهند کرد؟ آیا انتخابات ریاست جمهوری دوره بعد، انتخابات شوراها و انتخابات مجلس شورای اسلامی را هم وامی نهد؟ به عبارت دیگر می پذیرند که حاکمیت را از مزاحمت انتخاباتی خود آسوده کند. این البته امکان پذیر است همان طور که پیش تر هم گروه های سیاسی دیگر از این راه رفته اند اما راهکار آنها برای مبارزه با جمهوری اسلامی بیرون از دایره قدرت سیاسی چیست؟ ماندن نیروهای موثر سیاسی در زندان، انسداد رسانه ای و فشارهای حاکمیت چگونه آنها را در پیشبرد اهدافشان کمک خواهد کرد؟ آیا معارضانی که باز کردن باب هر گونه گفت و گو با حاکمیت در هر سطحی را به معنای عبور از خون کشته شدگان و عهد زندانیان سیاسی می دانند دچار این تناقض نمی شوند که پس چگونه مبارزه مسالمت آمیز و نرم – چیزی که همواره بر آن تکیه کرده اند- را پیش خواهند برد؟ آیا راه باقی مانده تنها همان چیزی است که مخالفان پیشین بر آن تاکید می کردند؟ با این وجود باید منتظر ماند که بسیاری از اردوگاه جنبش مسالمت آمیز و مدنی جدا شوند و راه همان گروه های مخالفی را در پیش بگیرند که پیش از این به شیوه شان انتقاد داشتند. این البته محتمل است و بحث درباره اینکه کدام راه نتیجه خواهد داد، موضوع این نوشته نیست. موضوع در حال حاضر تناقضی است که ایجاد شده است.

صندوق رای سرگشاده در دماوند

اما بیشتر از اینها آنچه امروز محل بحث قرار گرفته است شرکت سید محمد خاتمی در انتخابات است. رییس جمهور سابق و کسی که پدر معنوی اصلاحات نامیده می شود. او با این اقدام بسیاری از هواداران خود را در بهت فرو برده است. او چند ماه پیش تر نیز وقتی شروطی را برای مشارکت در انتخابات طرح کرد، هوادارن خود را مبهوت کرده بود. شروط او که می توانست راهی برای حضور مجدد طیفی از اصلاح طلبان در عرصه قدرت سیاسی باشد البته نه از سوی حاکمیت پذیرفته شد و نه از سوی بدنه اصلی معترضان. کوتاه زمانی پس از طرح این شروط گروه های سیاسی موضع خود را به عنوان تحریم انتخابات عرضه کردند و مواضع آنها با شوق تمام از سوی مردم معترض یا به عبارت بهتر «جلوه اینترنتی (مجازی) معترضان» پذیرفته شد بدون اینکه سوال اساسی طرح شود: « گام بعد از تحریم چیست؟»

رای دادن خاتمی در دماوند واجد گزاره های نشانه شناختی بسیاری است. هیچ کس از همراهان سابق او با وی نبوده است. او شاید امروز تنها ترین منتقد مصلح وضع موجود است. این تنهایی البته برای او و برای ما تنهایی معمول فرزانگان نیست. به معنای لغت نامه ای کلمه او تنها بوده است. او در ادامه حیات سیاسی خود احتمالا چندان به بازوهای سابق خود اعتماد و اتکا نخواهد داشت. او از حوزه های رای گیری ای که رفقای سابقش و جایی که سابقا منتقدان سرشناس دولت و نه نظام در آنجا رای می داده اند فاصله گرفته است، از هیاهو نیز. با این حال هیاهو شکل گرفته است. گویا او هنوز قابلیت برانگیختن دیگران را دارد. هر چند به دشنام برانگیختن دوستان سابق. او در سال های پایانی ریاست جمهوری اش نیز در این مقام قرار گرفت چه در جمع دانشجویان، چه در میان مشارکتی هایی که در روزنامه شان می نوشتند او را از گوشه ای پرت در کتابخانه ملی پیدا کرده اند و به ریاست جمهوری رسانده اند و چه هنگامی که در روزهای آخر ریاست جمهوری پیامش را به جوانان در رادیو خواند. پیامی که با این جملات عین القضات همدانی شروع می شد:« هر چه می نبیسم پنداری دلم خوش نیست و بیش تر آنچه این روزها نبشتم همه آن است که یقین ندانم که نبشتنش بهتر است از نانبشتنش.» با این همه چهار سال بعد گویی همه دلخوری ها به پایان رسیده بود و بسیاری می خواستند که او دوباره باشد و بد باشد. این بازگشت ها البته در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی بعید نیست، ساختاری که ماهیتا می تواند ملت را ناگزیر از چیزی کند. آیا او خود را برای ناگزیری های پیش رو آماده می کند؟ آیا امید دارد از پی این دشنام خواهی ها بار دیگر حضور او، آرزو شود؟

اکبر هاشمی، رییس مجمع تشخیص مصلحت نیز البته از کسانی بود که در این انتخابات شرکت کرد. او در هنگام رای دادن گفت اگر رای مردم خوانده شود، مجلس خوبی خواهیم داشت. این چهره ظاهرا امیدوار تلویحا اعلام کرد که در برگه رای خود چند نام حقیقی را نوشته است که انتظار دارد آنها مجلسی خوب در یک حاکمیت ناخوب که احتمالا رای مردم را نمی خواند، برقرار کنند. اما از محمد خاتمی نقل می کنند که گفته است روی برگه رای خود نوشته است:«جمهوری اسلامی» پیام او با همه فاصله گذاری هایی که پیش اشاره کردم روشن است. او پیامی به حاکمیت ارسال کرده است؛ سید محمد خاتمی باب گفت و گو با حاکمیت را باز گذاشته است با این شرط که در گفت و گو تنها معیار او ایستادن بر سر«جمهوری اسلامی» است و پیش شرط های دیگر را که احتمالا از سوی حاکمیت طرح می شود نمی پذیرد. با این وصف در حال حاضر تنها اصلاح طلب سرشناسی که در زندان نیست، اوست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر